2022/09/09، 16:33:21
زندگینامه احمد شاملو از بنیان شعر سپید تا عشق ماندگار او به آیدا
احمد شاملو از چهرههای سرشناس و نابغهی شعر و ادبیات معاصر ایران است. شاملو کسی است که از دوازده سالگی کلمات عوام مردم را مینویسد و فرهنگ لغت کوچکی درست میکند. او حتی تحصیلات دانشگاهی هم نداشت و در نوجوانی و جوانی مدام به زندان میرفت. بااینحال، دو سال مشاور فرهنگی سفارت مجارستان میشود. ضمن این که بارها از طرف دانشگاهها و انجمنهای ادبی کشورهای ایتالیا، سوئد، آلمان غربی و آمریکا برای سخنرانی دعوتنامهی رسمی دریافت میکند. او شاعر، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و فرهنگ نویس برجستهای است که در تمام این زمینهها در بسیاری از محافل ادبی حرف اول و آخر را میزند. شاملو از بزرگان شعر مدرن ایران است و سبک شعری ابداع کرده که به نام شعر سپید یا شعر شاملویی معروف است. او جزو معدود شاعرانی است که آثارش به بیش از سیزده زبان دنیا مانند انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ژاپنی و... ترجمه شده است. شاملو شاعری است که آثارش در تمام دورانها ماندگار و خواندنی است. همانطور که شمس لنگرودی میگوید کودکی که شادمانه «بارون میآد جرجر» را میخواند، بزرگتر که شد عاشقانه هایش را دست میگیرد و در میانسالگی با «در آستانه» سر میکند.
زندگینامه احمد شاملو
شاملو را میتوان فرمانروای دنیای عجیب و غریب خودش دانست. دنیایی که در آن قواعد و اصول را خودش تعیین میکرد. جایی که فردوسی و سعدی جایگاه چندانی نداشتند و درعوض لورکا و پل الوآر حرفهای زیادی برای گفتن داشتند. تا جایی که ترجمه و بازخوانی اشعار لورکا با صدای خود مترجم، یکی از محبوبترین و ماندگارترین آثار ادبی ایران شناخته میشود. او دربارهی شاعران عقاید خاص خودش را داشت. هرکسی را شاعر نمیدانست، ضمن این که درنهایت بسیاری از شاعران آرمانگرا را آناریشست میدانست. بااینحال، از شیفتگان نیما یوشیج بود. سالها نزد او و در منزلش بود و از اندیشه و قلم نیما انگیزه میگرفت. او تلاش زیادی کرد تا بتواند سنتهای کلاسیک شعری را بشکند و ثابت کند که شعر فقط همقافیه بودن کلمات پایانی هر بیت و مصرع نیست. شاعران و ادیبان زیادی او و شاعران مدرن را بهسخره میگرفتند و معتقد بودند این جوانهای تازه به دوران رسیده، بیسوادند و چیزی از شعر و شاعری نمیدانند. شاملو با دانش گستردهای که دربارهی لغات زبان فارسی داشت، معتقد بود وقتی باید فقط دنبال کلمات همقافیه گشت، خیلی از کلمات ناب و بکر فارسی کمکم کنار میروند و فراموش میشوند. میتوان گفت همین نگرشهای جنجالی به شعر کلاسیک و سنتی، در شهرت و نامآوری او بیتاثیر نبوده است.
قلب تپندهی اشعار شاملو
قلب تپندهی بخش زیادی از اشعار شاملو آیدا سرکیسیان است. او همان کسی است که با حضورش جان تازهای به شعر و قلم شاملو میدهد. تاجایی که شاملو در مصاحبهای با مجلهی فردوسی گفته است: «هر چه مینویسم برای اوست و به خاطر او. من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم، پیدا کردم». دو دفتر شعر آیدا: درخت و خنجر و خاطره و آیدا در آینه، گواهی بر تاثیر حضور آیدا در زندگی این شاعر بزرگ است. آیدا همان کسی است که توانست نقش زیادی در تدوین و جمعآوری کتاب کوچه داشته باشد، درحالی که شاملو پیش از آن چندان انگیزهای در نوشتن این کتاب نداشت. کتاب کوچه کاملترین اثر پژوهشی دربارهی فرهنگ عامهی مردم ایران است.
آثار سبک اشعار شاملو
ترجمهی کتابهای خزه، پابرهنهها، دن آرام و شازده کوچولو جزو برترین ترجمههای معاصر شناخته میشود. بهجرات میتوان گفت شاملو نقش زیادی در معرفی و شکلگیری جریان ادبی جهان در ایران دارد. او با ترجمههایی که از آثار کسانی مانند پل الوآر و مارگوت بیکل انجام داده، توانسته سهم زیادی در تحول کتابخوانی مردم و شناخت آنها با نویسندگان و شاعران دنیا داشته باشد. دربارهی ترجمههای شاملو بسیاری از منتقدان معتقدند که او کتاب و شعر را بهتر از خود نویسنده بازنویسی میکرد. او با تسلط عمیق به زبان فارسی، درک آرایههای ادبی و فنون انتقال پیام، آثاری خلق میکرده که محتوای آن گاهی از متن اصلی هم اثرگذارتر و جذابتر بوده است. کتاب پابرهنهها نمونهی برجستهای از نبوغ و هنر ترجمهی شاملو است. استفاده از کلمات و عبارتهایی ناب و بکر در گفتگوی شخصیتها و وصفحال آنها، مخاطب را بهراحتی به حالوهوای کتاب میاندازد و او را سر ذوق میآورد. شاملو مدتی را هم در سینما فعالیت کرده است و فیلمنامههایی برای ساموئل خاچیکیان، ناصر ملکمطیعی و ایرج قادری نوشته است. هرچند حضور او در این عرصه، از دید منتقدان چندان پررنگ و تاثیرگذار نبوده است. شاملو در جواب منتقدان به فیلمهایش میگفت: « شما را به خدا اسمشان را فیلم نگذارید!». همانطور که خودش دربارهی فعالیت سینماییاش گفته است: «کارنامهی سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی» و این همان دردی بود که بیشتر اندیشمندان و روشنگران دوران از آن رنج میبردند. کمی پیش از وقوع انقلاب، شاملو در اعتراض به سیاستهای دولت وقت، به آمریکا و انگلستان میرود و چند ماهی دور از کشور زندگی میکند. تنها چند هفته پس از انقلاب دوباره به ایران برمیگردد. در همان اوایل توانست چندتایی از آثارش را منتشر کند. اما با بسته شدن فضای سیاسی ایران در اوایل دههی شصت، چاپ آثار شاملو هم متوقف میشود. هرچند سالها بعد، آثارش مجددا مجوز گرفتند. او که حالا دلشکسته و رنجور بود، حتی تمایلی به خروج از کشور نداشت و میگفت چراغش در این خانه میسوزد، آبش در این کوزه ایاز میخورد و نانش در این سفره است. او سرانجام در حالی که تنها آیدا را در کنارش داشت، بر اثر بیماری و رنج زیاد از دنیا رفت.
شاملو را میتوان فرمانروای دنیای عجیب و غریب خودش دانست. دنیایی که در آن قواعد و اصول را خودش تعیین میکرد. جایی که فردوسی و سعدی جایگاه چندانی نداشتند و درعوض لورکا و پل الوآر حرفهای زیادی برای گفتن داشتند. تا جایی که ترجمه و بازخوانی اشعار لورکا با صدای خود مترجم، یکی از محبوبترین و ماندگارترین آثار ادبی ایران شناخته میشود. او دربارهی شاعران عقاید خاص خودش را داشت. هرکسی را شاعر نمیدانست، ضمن این که درنهایت بسیاری از شاعران آرمانگرا را آناریشست میدانست. بااینحال، از شیفتگان نیما یوشیج بود. سالها نزد او و در منزلش بود و از اندیشه و قلم نیما انگیزه میگرفت. او تلاش زیادی کرد تا بتواند سنتهای کلاسیک شعری را بشکند و ثابت کند که شعر فقط همقافیه بودن کلمات پایانی هر بیت و مصرع نیست. شاعران و ادیبان زیادی او و شاعران مدرن را بهسخره میگرفتند و معتقد بودند این جوانهای تازه به دوران رسیده، بیسوادند و چیزی از شعر و شاعری نمیدانند. شاملو با دانش گستردهای که دربارهی لغات زبان فارسی داشت، معتقد بود وقتی باید فقط دنبال کلمات همقافیه گشت، خیلی از کلمات ناب و بکر فارسی کمکم کنار میروند و فراموش میشوند. میتوان گفت همین نگرشهای جنجالی به شعر کلاسیک و سنتی، در شهرت و نامآوری او بیتاثیر نبوده است.
قلب تپندهی اشعار شاملو
قلب تپندهی بخش زیادی از اشعار شاملو آیدا سرکیسیان است. او همان کسی است که با حضورش جان تازهای به شعر و قلم شاملو میدهد. تاجایی که شاملو در مصاحبهای با مجلهی فردوسی گفته است: «هر چه مینویسم برای اوست و به خاطر او. من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده بودم، پیدا کردم». دو دفتر شعر آیدا: درخت و خنجر و خاطره و آیدا در آینه، گواهی بر تاثیر حضور آیدا در زندگی این شاعر بزرگ است. آیدا همان کسی است که توانست نقش زیادی در تدوین و جمعآوری کتاب کوچه داشته باشد، درحالی که شاملو پیش از آن چندان انگیزهای در نوشتن این کتاب نداشت. کتاب کوچه کاملترین اثر پژوهشی دربارهی فرهنگ عامهی مردم ایران است.
آثار سبک اشعار شاملو
ترجمهی کتابهای خزه، پابرهنهها، دن آرام و شازده کوچولو جزو برترین ترجمههای معاصر شناخته میشود. بهجرات میتوان گفت شاملو نقش زیادی در معرفی و شکلگیری جریان ادبی جهان در ایران دارد. او با ترجمههایی که از آثار کسانی مانند پل الوآر و مارگوت بیکل انجام داده، توانسته سهم زیادی در تحول کتابخوانی مردم و شناخت آنها با نویسندگان و شاعران دنیا داشته باشد. دربارهی ترجمههای شاملو بسیاری از منتقدان معتقدند که او کتاب و شعر را بهتر از خود نویسنده بازنویسی میکرد. او با تسلط عمیق به زبان فارسی، درک آرایههای ادبی و فنون انتقال پیام، آثاری خلق میکرده که محتوای آن گاهی از متن اصلی هم اثرگذارتر و جذابتر بوده است. کتاب پابرهنهها نمونهی برجستهای از نبوغ و هنر ترجمهی شاملو است. استفاده از کلمات و عبارتهایی ناب و بکر در گفتگوی شخصیتها و وصفحال آنها، مخاطب را بهراحتی به حالوهوای کتاب میاندازد و او را سر ذوق میآورد. شاملو مدتی را هم در سینما فعالیت کرده است و فیلمنامههایی برای ساموئل خاچیکیان، ناصر ملکمطیعی و ایرج قادری نوشته است. هرچند حضور او در این عرصه، از دید منتقدان چندان پررنگ و تاثیرگذار نبوده است. شاملو در جواب منتقدان به فیلمهایش میگفت: « شما را به خدا اسمشان را فیلم نگذارید!». همانطور که خودش دربارهی فعالیت سینماییاش گفته است: «کارنامهی سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی» و این همان دردی بود که بیشتر اندیشمندان و روشنگران دوران از آن رنج میبردند. کمی پیش از وقوع انقلاب، شاملو در اعتراض به سیاستهای دولت وقت، به آمریکا و انگلستان میرود و چند ماهی دور از کشور زندگی میکند. تنها چند هفته پس از انقلاب دوباره به ایران برمیگردد. در همان اوایل توانست چندتایی از آثارش را منتشر کند. اما با بسته شدن فضای سیاسی ایران در اوایل دههی شصت، چاپ آثار شاملو هم متوقف میشود. هرچند سالها بعد، آثارش مجددا مجوز گرفتند. او که حالا دلشکسته و رنجور بود، حتی تمایلی به خروج از کشور نداشت و میگفت چراغش در این خانه میسوزد، آبش در این کوزه ایاز میخورد و نانش در این سفره است. او سرانجام در حالی که تنها آیدا را در کنارش داشت، بر اثر بیماری و رنج زیاد از دنیا رفت.