تالار تفریحی پارسی بکس

نسخه‌ی کامل: دلـنِوشـت...♥
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10

Eddą

یه جمله میگم از من به یادگار داشته باش:
هیچکس ارزش اینو نداره که بخوای بخاطرش از کارِت ، ورزشت ، دَرسِت ، خوابت ، آرامشت ، هدفت بزنی.
تاکید میکنم هیچکس!
وقتی به یه سری آدم که در حدت نیستن بها میدی و بزرگشون میکنی و رفیق خطابشون میکنی تهش هم باید منتظر خالی شدن عقدهاشون باشی(;

Eddą

یه جایی دیدم که نوشته بود:
"از یه جایی به بعد خیلی چیز ها دیگه برات مهم نیست"
و چقد الان از اونجا به بعدم(:
تا تو زندگی هر آدمی نباشی ،
تا زندگیش رو زندگی نکنی ،
نمیتونی درک کنی معنی
نشد و نمیشه های
زندگیش یعنی چی...
«امیر شجاعی»

Eddą

آدم‌‌ها توی رابطه بهت میگن هیچ‌وقت نمی‌تونن تو رو فراموش کنن. آروم میگیری. به همین یاد اندک توی ذهن یه آدم بدون این‌که به دردت بخوره، دل‌خوش میشی. انگار اون بخش از تو، که تشنه‌ی جاودانگیه سیراب می‌شه. غافل از این‌که
«تُنسی کانک لم تکن»‏
بله، 
فراموش میشوی،
گویی که هرگز نبوده‌ای.
#محمود_درویش
خواهم رفت
از این شهرِ شلوغِ به درد نخور
تحمل بوق های ممتد را
ترافیک
آدم های هزار چهره
و این مردنِ تدریجیِ روحم را ندارم
دور خواهم شد از این خراب شده
بسیار دور
اما نمیدانم چه فاصله ای میتواند خاطرات را به فراموشی نزدیک کند
آن هم خاطراتِ مرا
خاطراتِ عمیقم را
اصلا شاید یک شهرِ شلوغ با بوق های ممتد با ترافیک سنگین و حتی آدم های هزار چهره را بشود بدون خاطره ها تحمل کرد
خاطراتی که پرنده ی عشق از بامشان پر کشیده
رفته ، رفته ، رفته و در آسمانِ دور گم شده است

Eddą

من
شيفته ی خوشی های ساده ام.
همین فنجان چای عصر گاهی!
این ها آخرين پناه جان های خسته اند...
مادر بزرگم هروقت میومد خونمون و میخواست بره
من کفشاش و قایم میکردم تا نره
بعد یه مدت پیداش میکرد با اینکه پیداش میکرد ولی تو دیر رفتنش تاثیر داشت
ولی ایکاش وقتی داشت میمرد هم میتونستم کفشاش و قایم کنم تا نره
و هیچوقت کفشاش و پیدا نکنه(:

Eddą

این دنیا تنها چیزی که بهمون ثابت کرده نرسیدن.
اینکه عاشق شدید نرسیدن رو تجربه کنید.
باید تنهایی رو تجربه کنید.
عشق اینه... 
من خودم تو واقعیت پایان عشق خوب و ندیدم.
همیشه نرسیدن بوده هر چقدر هم خوب باشه و خوب پیش بره بازم نرسیدن.
بازم جداییی...
عشق از نظر من از دید شخص من قشنگ نیست.
اگه قشنگ بود ادما تو احساسات و رویاهاشون گم نمیشدن...
وضعیت هرشبشون گریه کردن و مرور خاطرات نبود.
همین ادمایی که الان دم از عشق میزنن و عشق دو اتیشن... یه روز همینا وسط راه ول میکنن میرن.
همینا چند سال دیگ حتی اسمی هم ازشون نیست.
عشق فقط یه وسیلس.. یه کلمه که کلیی تجربه رو یدک میکشه.
عشق فقط به ادم یاد میده قوی باشی... جسور باشی.
تلااش کنی برای چیزی که میخوایی.
برایی ادمیی که میخوایی باشی.
دل ببندی ولی عادت نکنی.
دوست داشتن و عشق فقط یه باره.
اگه خراب بشه... دیگ درست نمیشه.
دیگ همون حس و همون حال تجربه نمیشه.
شاید دوباره به یکی علاقه مند شد، ولی نمیتونی بگی عشقه‌.
تو عشق رو تجربه کردی.
تلخ و شیرینش مهم نیست.
تو درسایی که باید و گرفتی.
الان تو مرحله دوست داشتنی.. تو مرحله دلبستگی.
تو مرحله ایی که میدونی کجا چه رفتاری نشون بدی.
مرحله ایی که یاد گرفتی برای شاد بودن محتاج دیگران نباشی... 
چون تایم زیادی رو گذروندی تا شادی رو خودت به دست بیاری.
اشکای زیادی ریختی تا معنی خنده هارو درک کنی.
ادمای زیادی میان و میرن... حتی میمونن.
ولی تو هر بار عوض میشی.
پخته تر میشی و اینجاست که معنی واقعی عشق خودشو نشون میده.
که تو از تجربه ای که داشتی درست استفاده کردی یا نه.
اگه قوی شده باشیی و به گذشتت بخندی.
عشق برای تو خوب بوده.
ولی اگه... هنوز تو گذشته ایی.
هنوز گیر کردی.
هنووز یه شبایی هوات عوض میشه... 
بدون تو هنوز داری تجربش میکنی.
هنوز به اون ایده‌آلی که میخوایی نرسیدی‌.
ولی میرسی.‌.. باید بخوای تا برسی.
و در اخرر...
عشق از نظر من به رنگ زرد.
زرد نماد شادیه
 نماد بی اعتمادیی
نماد حسادت 
نماد زندگیی
نماد اعتماد به نفس
و در اخر نماد افسردگی
عشق واقعی حسی که به خودتون دارید.
شما فقط باید عاشق یه نفر باشید...
 اونم خودتونید.
باور کنید این همون یه نفریی که تا اخرش باهاتونه و بلدتونه.
# مرجان جانی 
آدم ها خسته که شدند ؛
بی صدا تر از همیشه می روند !
احساسشان را بر می دارند و پاورچین پاورچین ، دور می شوند...
آدم ها هر چقدر هم که صبور باشند ؛ یک روز صبرشان لبریز می شود ، کم می آورند ، همه چیز را به حالِ خود می گذارند و می روند ...
همان هایی که تا دیروز ، دیوانه وار ، برایِ ماندن می جنگیدند ،
همان هایی که سرشان برایِ مهربانی و هم صحبتی درد می کرد ؛
سکوت می کنند ،
بی تفاوت می شوند ،
و جوری می روند ؛
که هیچ پلی برایِ بازگشتشان ، نمانده باشد ...
آدم ها به مرزِ هشدار که رسیدند ؛
آدمِ دیگری می شوند ...
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10