تالار تفریحی پارسی بکس

نسخه‌ی کامل: دلـنِوشـت...♥
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10

Eddą

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
از یه جایی به بعد دیگه دوست نداری
کسی به  خلوتت وارد بشه،
حتی اگه تنهایی کلافت کرده باشه...
از یه جایی به بعد وقتی یکی بهت ابراز عشق
و دوست داشتن می‌کنه
تو فقط لبخند می‌زنی
و ازش فاصله می‌گیری...
از یه جایی به بعد فقط یه حس داری!
اونم حس بی‌تفاوتیه...
نه از دوست داشتن‌ها خوشحال می‌شی
نه از دوست نداشتن‌ها ناراحت..
یه چیزی این وسط اصلا جور نیست
یعنی تا چشم کار میکنه آدمایی رو میبینی که توسط یه شخص دیگه رها شدن
سوال اصلی اینجاست که:
اگه همه ی آدما توسط دیگران رها شدن
پس اونی که رها کرده کیه؟
اگه همه آدما دلشون توسط دیگران شکسته شده
پس اونی که دل شکونده کیه؟
اگه همه ی آدما بهشون خیانت شده
پس اونی که خیانت کرده کیه؟
اگه همه ی آدما از دروغ بدشون میاد،پس این همه آدم دروغگویی که کنارمون صاف صاف راه میرن کین؟
چرا آدمادوست دارن تظاهر کنن
به چیزی که نیستن ؟
چرا اصرار دارن بهمون
خود تقلبیشون رو بشناسونن؟
چرا همیشه بین دیگران دنبال مقصر میگردیم؟
چرا همیشه طلبکاریم؟
چرا فکر نمیکنیم شاید اونی که دل شکونده
دروغ گفته رهاکرده،خیانت کرده خود ماایم.
شاید اگه یکم تو زندگیمون از تظاهر کردن به اون شخصی که نیستیم دست برمیداشتیم و به واقعیت خودمون نزدیک تر بودیم ، زندگی جای بهتری برامون بود.همین

Eddą

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


آخ مادر...
بگردم قربونت اون دل پاکت💔
هرکی رفت خودش برگشت...
هرکی بلاک کرد خودش از بلاک درآورد...
هرکی بی احترامی کرد خودش اومد معذرت خواهی کرد...
هرکی خیانت کرد خودش پشیمون شد...
ولی مسئله اینجاست دیگه اون آدم سابق نشدیم باهاشون (:

Eddą

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

Eddą

- درون هممون یک کودکه که می خواد بی حد و مرز عشق بورزه و بدون کینه محبت کنه ولی عقل، تجربه، غرور وجسمای شکسته و خستمون اجازه ی این کارو نمی ده.
- حتی وقتی از هم خسته اید و باهم نمی سازید و اعصاب جفتتون داغونه همو دوست دارید.
به قول شادمهر “ توی این لحظه که دلگیرم ازت از همیشه به تو وابسته ترم.

Eddą

🌱
اینکه با یه نفر باشی
هم به روح خودت لطف کردی
هم به جسم خودت احترام گذاشتی
«وفاداری» سبک زندگی نجیب زاده هاست...
-دلوان

Eddą

🗯 حمید سلیمی

برایم نوشت از سکوتت می ترسم. برایش نوشتم حرفی نمانده و باز جهانم از کلمات تهی شده. برایم استیکر قلب فرستاد که لابد یعنی دوستم دارد.
برایش نوشتم بگو اصلا جز رنج، چه دارد آشنایی؟ بیشتر دانستن درباره کسی چرا حماقت نیست؟ چرا از جزیره‌ها بیرون آمدیم و از غارها بیرون آمدیم و فکر کردیم شهر بسازیم و خانواده تشکیل بدهیم و ای لعنت به جمله مزخرف "انسان موجودی اجتماعی است".

نوشتم بی‌خود بزرگ شدیم رییس. تمام دنیا حیاط خانه منیریه بود و کتلت‌های شکل قلب دستپخت مادر.
نوشتم حالا باز استیکر قلب میفرستی اما بگو جز رنج چه دارد این دنیا، این پدر شدن، مادر شدن، پیر شدن، تکیدن و فراموش کردن و فراموش شدن و آخرش اسمی روی سنگی. نوشتم خواب بودیم، باهار آمد و رفت.
برایش نفرستادم. همه را پاک کردم و برایش یک بوسه سرخ استیکری فرستادم و نوشتم قلب و بوسه استیکری مثل "مراقب خودت باش" بعد از آخرین وداع است. دردی را درمان نمی کند، اما مرهمی است روی آتش دل. دمت گرم که مرا از یاد نبرده ای.

بعد، مثل ماهی مرده، به رود بدرنگ خیابان پیوستم که به دریای خشک سکوت می ریزد. همین.
یادته؟ همیشه بهم می گفتی تو بچه ای، منم دلم می شکست و می گفتم نه. نیستم. حالا که دارم فکر می کنم حق با تو بود؛ من خیلی بچه بودم، مثل بچه ها واسه کوچیک ترین چیزا ذوق می کردم. مثل بچه ها دروغ بلد نبودم. مثل بچه ها دلم پاک بود و وقتی می گفتم دوست دارم واقعاً دوست داشتم. من مثل بچه ها دلم می شکست و مثل بچه ها دو دقیقه بعد میبخشیدمت و صبحش همه چیو یادم می رفت. راست می گی. من خیلی بچه بودم. اما تو خیلی بزرگ بودی. دوست داشتنت، حرفایی که می زدی، رفتارات و خیلی چیزای دیگت مثل آدم بزرگا دروغ بود. تو خیلی بزرگ بودی، خیلی خیلی بزرگ.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10